فروش فایل

مقاله مانیفست آینده گرایی 100 سال پیش ظاهر شد.

يكشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۴۱ ق.ظ

مانیفست آینده گرایی 100 سال پیش ظاهر شد. آینده نگران چه کسانی بودند و از دنیا چه می خواستند؟

می توانید همانطور که دوست دارید در کنار آینده سازان بایستید. یک چیز را باید به آنها بدهید: هرگز با آنها کسل کننده نبوده است. در بهار سال 1912 نیز می توان خود را در این مورد در برلین متقاعد کرد. این به لطف موسیقیدان و منتقد هروارت والدن بود که مجله آوانگارد Der Sturm را منتشر کرد و طرفدار نقاشی سنتی نبود که به تقلید طبیعت گرایانه جهان اعتماد کند. والدن پیش از این به عموم مردم نشان داده بود که این امر می تواند از طریق نمایشگاهی با تصاویری از اکسپرسیونیست ها و سوار آبی ، به صورت متفاوتی انجام شود. وی از 12 آوریل تا 31 مه 1912 ، وی در نمایشگاه گالری استورم در Tiergartenstrasse ، چند ده اثر نقاشان آینده نگر را نشان داد ، که قبلاً باعث ایجاد تحریک در پاریس و لندن شده بود.

آقایان شاد از ایتالیا
FT Marinetti - مخترع ، رهبر ، سازمان دهنده و پشتیبان Futurism - و امبرتو بوکسیونی - به عنوان نماینده نقاشان نماینده نمایشگاه - ده روز در برلین مهمان بودند و نفس هوای تازه ای را به شهر می آوردند. در رستوران شراب Dalbelli در پل پوتسدام به طور منظم غذا و غذا برگزار می شد. برلین امپراطوری چقدر منجمد بورژوازی منجمد و خسته کننده بود ، می توان دریافت که چه تعداد از کسانی که در دالبلی روی میز نشسته بودند ، مجبور بودند برای فرزندان خود اعتراف کنند که این دو ایتالیایی پس از هر وعده غذایی بر زندگی اصرار داشتند. و سرعت را فشار دهید ، لیوان ها را خالی کنید و سپس آنها را روی دیوار پرتاب کنید. ظاهراً ظالمانه بود. این نیز رهایی بخش بود.

همسر والدن ، نل ، یک سوئدی بلوند ، هنوز هم با شور و شوق به یاد می آورد 40 سال بعد "ساعتهای دلپذیر پر از شور و اشتیاق ، شور و نشاط جنوبی ، و دوستی" و اینکه مهمانان ایتالیا "سرعت زندگی" را قابل لمس کرده اند (نل والدن و لوتار شرایر ، The Storm: A Book Memory ، 1954).


مارینتی
عصر عصر ، مردم سوار ماشین های سریع اتومبیل از طریق لایپزیگ ، پوتسدام و فردریش استراس شدند. مارینتی ، بوکسیونی ، نل و والدن در آنجا با ماشین باز ایستاده بودند ، اعلامیه هایی را به سمت جمعیت حیرت زده پرتاب کردند و فریاد زدند: "ویوا ایل فوتوریسمو!" "این که او به رئیس پلیس نوشت تا این" شرارت ناخوشایند "را پایان دهد.

والدن هر روز صبح روزنامه ها را مطالعه می کرد و با مداد آبی رنگ می کرد همه چیزهایی را که بر علیه او یا یکی از همکارانش می توانست جداسازی کند. با او استاد دانشگاه آقا نزد فرد مناسب آمد. والدن نسخه ای از آگهی را به دست آورد ، آنرا با طوفان چاپ کرد و نظرات خود را درباره خبرچین های روغنی به وی داد.


اومبرتو بوکسیونی در استودیوی خود
"آقایان از ایتالیا" ، آلفرد دوبلین در سال 1952 در یک متن زندگینامه خاطرنشان کرد ، رفتار بسیار "آشکارا" داشت. شما همیشه باید برای هر آنچه دابلین را مجذوب و وحشت زده می کرد ، آماده باشید. یک بار او و بوکسیونی در حال راه رفتن بودند که مردی به سمت آنها می آمد و "به گونه ای به ایتالیایی خیره شد". برای نشان دادن آنچه که او در مورد فیلسین ها فکر می کرد ، بوکسیونی بلافاصله مشت مرد را در چهره گونه ای لگد زد. در حقیقت ، او فقط یکی از خواسته های مارینتی را اجرا می کرد. یکی از نوشته هایش می گوید: "ما مجبور شدیم روش خود را کاملاً تغییر دهیم." "ما مجبور بودیم تئاترها را به خیابان بیاوریم و پانچ را به مبارزات هنری معرفی کنیم."

در برلین درک چندانی برای چنین ادعایی برای هنر وجود نداشت. درگیری در ایستگاه پلیس ادامه یافت. بدون کمترین دردسر دوبلین ، موضوع نتیجه دیگری نداشت. ممکن است بوکسیونی از این امر پشیمان شده باشد. در آن زمان ، آدم سوار بودن هیچ ربطی به میلیاردرها و غارتگران سیاسی احیا نکرد.

ترک های خشن در مطبوعات بورژوازی ظاهر شد. این نمایشگاه حسی و یک موفقیت کامل بود. فقط بوکسیونی ناراضی بود ، که با این حال ، نوار را هم بسیار بالا برد و اعلام کرد "مهمترین نمایشگاه نقاشی ایتالیایی که تاکنون مورد داوری آلمان قرار گرفته است". در روزهای خوب ، هزار بازدید کننده آمدند ، با ورود یک علامت (پس از آن اختلاف نظر در توزیع درآمد وجود داشت ، به موجب آن مردان مردان ایتالیا دوباره با روحیه بسیار روبرو شدند).

تصاویر بوکسیونی ، لوئیجی روسولو ، جینو Severini و کارلو کارا باید دید که حرفی برای گفتن دارند. این بدان معنا نیست که شما آنها را درک کنید. دوبلین ، که از پیشینه طبقه متوسط ​​ناشی می شود ، ابتدا به فکر کار در هنر بود. در طوفان او ناراحت شد که حاضران حاضر به این کار نبودند:

یک نمایشگاه سالن آبجو ایستاده نیست. […] اثر هنری نیاز به نظم و انضباط ، نفوذ ، تلاش ، تلاش دارد.

فرانتس مارک ، عضو Blue Rider کمتر سختگیرانه عمل می کرد. وی همچنین در توفان از اظهارات آینده گرایانه نقل کرد و سپس دریافت که هنرمندان در انجام کارهایی مانند "قدرت خیابان ، زندگی ، جاه طلبی ، ترس از مشاهده در شهر ، قریب به اتفاق موفق شده اند." احساس اینکه سر و صدا باعث رنگ آمیزی "می شود. مارک می گوید: "کارا ، بوکسیونی و سورینی" ، نشانگر تاریخ نقاشی مدرن خواهد بود. ما هنوز به ایتالیا به فرزندانش حسادت خواهیم کرد و آثار آنها را در گالری های خود آویزان خواهیم کرد. »بسیاری از تصاویر ارائه شده توسط هروارت والدن در سال 1912 در امروز در مهمترین موزه های جهان آویزان شده اند. هر کس علاقه مند به هنر مدرن است نمی تواند از آن جلوگیری کند.

مانیفست آینده گرایانه
پس این چیست ، آینده گرایی؟ گفتن آسان نیست تعاریف بسیاری ، گاه متناقض وجود دارد (کلاسیک های مربوط به این موضوع عبارتند از: تاریخ مربوط به Futurism کریستا بامگارت و Umbro Appolonios The Futurism ، هر دو با اسناد و مدارک بسیاری و هنوز هم امروز ارزش خواندن دارند). این نشانه بدی برای یک جنبش هنری نیست ، زیرا نشان می دهد که اگرچه اکنون صد سال سن دارد ، پس از اینکه مورخان هنر درباره آن صحبت کردند ، نمی توان آن را بین دو جلد پرونده قرار داد و در قفسه آویزان کرد. بهترین کار برای شروع این کار با مانیفست موسس است.

در 20 فوریه 1909 ، صفحه 1 روزنامه فرانسوی Le Figaro یک F.-T. مارینتی نوع دیگری از سرمقاله ها را امضا کرد: تیتر: "لو فوتوریسم". این پست شامل سه ستون (این تعداد در کل شش ستون زیاد است) و به شرح زیر شروع شده است:

ما تمام شب تماشا کرده بودیم ، من و دوستانم ، در زیر چراغهای مسجد با کاسه های مسی سوراخ شده آنها ، ستاره هایی مانند روحهایمان پخش شده و از درخشش اسیر شده یک قلب برقی روشن می شویم. مدتها بود که لاغری آتویستی خود را به جلو و عقب بر روی فرش های نرم شرقی انجام می دادیم ، در مورد آن به شدت افکار می کردیم و کاغذهای زیادی را با کاغذ دیوانه سیاه می کردیم.

غرور فوق العاده ای در سینه های ما موج می زد ، زیرا احساس می کردیم که در این ساعت تنها نگهبان و قائم هستیم ، مانند فانوس های افتخار یا ارسال های پیشرفته در مقابل میزبان ستارگان خصمانه که از اردوگاه های آسمانی خود به پایین نگاه می کردند.

بنابراین چندین پاراگراف وجود داشت ، و سپس "مانیفست آینده گرایی" (1912 ، با طوفان ، اولین بار در ترجمه آلمانی ظاهر شد):

1. می خواهیم عشق به خطر ، انرژی عادت و جسورانه را بخوانیم.
2. عناصر اصلی شعر ما شجاعت ، جسارت و عصبانیت خواهد بود.

و به همین ترتیب تا نقطه 11. مشکل ساز ترین امروز:

9- ما می خواهیم جنگ را گرامی بداریم - این تنها بهداشت در جهان است - نظامی گرا ، میهن پرستی ، عمل نابودی آنارشیست ها ، ایده های زیبایی که شخص برای آن می میرد و تحقیر زنان است.

مردن برای ایده های زیبا سپس در جبهه های نبرد و در سنگرهای جنگ جهانی اول که گاه و نه بدون دلیل صورت می گیرد ، "جنگ آینده" نامیده می شود. این امر روشن می سازد که آینده نگری نیز به کسانی که علاقه مند به هنر نیستند نیز مربوط می شود.

در واقع همه می توانند چیزی را در بسیاری از مانیفستها پیدا کنند (اولین مورد از گذشته فاصله زیادی نداشت). به عنوان مثال ، دولت ایالت باواریا ، به آرامی در حال خنثی سازی بحث برای ساخت بزرگراه است که باعث نابودی ایزنتال می شود و "گسترش" بعدی دانوب نیز با مقاومت روبرو می شود. سیهوفر و شرکت متنی توسط مارینتی را از سال 1916 توصیه می کنند که در آن او خود را با سرعت به عنوان یک دین جدید مسموم می کند. در آن او آرزو می کند که این مجموعه از منظره (به معنی دره ها) جدا شود و رودخانه ها را صاف کند تا دانوب بتواند روزی با سرعت 300 کیلومتر در ساعت شلیک کند. ایده آل او از راه های مستقیم و مستقیم از زمانهای طولانی به واقعیت تبدیل شده است.

اروس و ماشین
دیر یا زود جریان اصلی با جدید جلب می شود و پس از آن فراموش می کنید که یک بار دیدگاه ما را نسبت به جهان متحول کرد. این سرنوشت هر آوانگارد است. ما مدتهاست که به شهوانی سازی فن آوری عادت کرده ایم ، همانطور که در بروشورهای براق و تبلیغات صنعت خودرو و در نمایشگاه های بزرگ اتومبیل مورد استفاده قرار می گیرد ، جایی که مدل ها بر روی کاپوت ها انگار جزئی از یک ماشین هستند.

همه اینها با آینده گرایی آغاز شد. مارینتی در اولین مانیفست نوشت: "ما اعلام می کنیم که شکوه و عظمت جهان با زیبایی جدیدی غنی شده است: زیبایی سرعت". "یک ماشین مسابقه ای ، بدنه اتومبیل آن با لوله های بزرگی پر شده است ، که شبیه مارهایی با نفس انفجاری است ، یک اتومبیل زوزه گر که به نظر می رسد در نقشه راه می رود ، از" پیروزی در ساموتراسی "بسیار زیباتر است" (= مجسمه الهه پیروزی ساموتراسی).


مارینتی
آیا اگر او هنوز زنده بود ، مارینتی برای مرسدس یا BMW می توانست تجارت کند؟ در هر صورت ، او به آلمان منتقل می شود ، آخرین سنگر مسافرت رایگان برای شهروندان رایگان. و بعد؟ پرواز به فضا ، به سمت مریخ و خورشید همانطور که در رمان مافارکا وجود دارد، او با وجود وراثتی که از پدرش به ارث برده بود ، نتوانست آن را تحمل کند. او باید بر روی زمین بماند و تماشای خیال های زیبای خود در غرق شدن در باتلاق ، تحت پوشش مطبوعاتی یک دولت فدرال باشد که با پرداخت "جایزه خراشیده" وانمود می کند پس از 20 سال تولید بیش از 20 سال صنعت خودرو را نجات می دهد. کشیش سرعت باید یاد بگیرد که از سرگشتگی شرکتهای خودروسازی در فواصل کوتاهتر مدلهای جدیدی را به بازار می اندازند و وعده "تجربه رانندگی جدید" وقتی یک نفر را به طور شگفت آور مستقیم در حال حرکت می کند ، یک جمله توخالی است. با کسانی که هنوز قطعه قطعه نشده اند در ترافیک گیر کرده است. مارینتی فقیر.

پس از این سفر گشت و گذار به زمان حال ، ما باید به سرعت به سال 1909 بازگردیم - با اندکی دور شدن از طریق متن Marinetti از سال 1915. ابتدا ، او در Guerra ، sola igiene del mondo می نویسد ، او از اصطلاح پویایی به عنوان شعار استفاده کرد. فکر می کردم. اما پس از آن: "قلب ایتالیایی من هنگامی که لبهای من کلمه آینده گرایی را با صدای بلند اختراع کرد ، سریعتر ضرب می شد . این فرمول جدید کارزار هنری بود [...]. "

کمی تکان خورد. وی این کلمه را از قلم نویسنده کاتالون گابریل آلومار که در سال 1903 با عنوان "ال فوتوریسمو" در بارسلونا منتشر شد ، قرض گرفت. نباید با این واقعیت اشتباه کرد که غالباً خوانده می شود که مانیفست آینده نگر در 11 فوریه 1909 منتشر شد و نه در تاریخ 20 مارینتی خرافات بود و فکر می کرد که جن جن شماره خوش شانس او ​​است. بنابراین او "FT Marinetti" (یازده حرف) را امضا کرد ، اولین مانیفست دارای یازده امتیاز است ، بیشتر مانیفست ها در صورت لزوم بعداً یازده ماه است. همه کسانی که همیشه می نویسند که فیلیپو توماسو مارینتی (23 نامه) نویسنده مانیفست است خوش شانس است که او در حال حاضر مرده است. در غیر این صورت ، هر زمان که بخواهید مشت می کنید.

اما چرا ممکن است یک نفر بپرسید ، آیا سند بنیانگذار یک جنبش هنری - سیاسی از ایتالیا در یک روزنامه فرانسوی ظاهر شد؟ این را می توان با حرفه ی مارینتی ، که در سال 1876 در مصر به عنوان فرزند والدین ایتالیایی متولد شد ، توضیح داد. وی در مدرسه فرانسوی Jesuit در اسکندریه تحصیل کرد ، از دبیرستان پاریس فارغ التحصیل شد و سپس در پاویا و جنوا به تحصیل حقوق پرداخت زیرا پدرش ، وکیل دادگستری که از این طریق می خواست. عشق مارینتی به ادبیات بود. در سال 1899 او برنده یک مسابقه شعر شد. سارا برنارد ، بازیگر بزرگ با پای چوبی (اولین مقدمات آینده سازی؟) شعر خود را در مراسم اهدای جایزه در پاریس اعلام کرد. این او را ترغیب کرد که از نوشتن کاری ببرد. پس از اتمام تحصیلات ، او به پایتخت فرانسه بازگشت ،برای اینکه بتوانیم فیگارو را منتشر کنیم. نیمی از تأسیس ، اقامتگاه اصلی خود را در میلان گرفت.

آینده نگر و سیاست
در یک دهه قبل از جنگ جهانی اول ، ارتباط چندانی با فرهنگ ایتالیایی نبود. بیشتر هنرمندان در کلاسیک گرایی قرن نوزدهم گیر کرده بودند ، یا اینکه از آنچه در سایر کشورهای اروپایی و آمریکا موفقیت آمیز بود ، تقلید کردند ، به عنوان مثال آرت نوو را از مونیخ و وین کپی کردند. روشنفکران جوان مانند مارینتی می خواستند بر این استانی بودن غلبه کنند ، فرهنگ ایتالیایی را به سطح بین المللی بازگرداند.

در سال 1905 او با تعدادی از دوستان شاعر با عنوان Poesia "مجله بین المللی شعر" تأسیس کرد . در Poesia نویسندگان عمدتا فرانسوی و ایتالیایی منتشر شده است. این مجله که به زودی توسط مارینتی منتشر می شود ، به شدت تحت تأثیر سمبولیست ها قرار گرفت و سعی در کمک به آیه آزاد در ایتالیا که مجبور نشده بود به کرست اقدامات و برنامه های قافیه سنتی شود ، برای دستیابی به موفقیت است. خود مارینتی به نوشتن انحصاری به زبان فرانسه ادامه داد.

اتحاد ایتالیا هنوز کامل نبود. مناطق "ذخیره نشده" ترنتو و تریست ، همانطور که در آن زمان خوانده می شد ، متعلق به اتریش بود. مارینتی تا آن زمان یک کیهان دوستی فرانکوفیلی با ریشه در پاریس ، وقتی در یک عصر تلاوت در تریست در 9 مارس 1908 اجرا کرد نوعی تجربه احیای مجدد داشت. وی که به عنوان "یک هنرمند فرانسوی" معرفی شد ، اشعاری از بودلر ، ویکتور هوگو و گوستاو کان را تلاوت می کرد. سپس سخنرانی آتشین در مورد عشق به دریا ، مستی "بازتاب هزار کارخانه اسلحه" ، "لب ایتالیایی های زیبا" و "شهری که از غریبه ها آزاد شده" سخن گفت. با تشویق حضار اعتراف کرد که یک ایتالیایی در قلمرو اتریش است. برجسته عصر "اوه به یک اتومبیل" بود.

ظهور در تریست آنچه را که قبلاً در مقاله های روزنامه اش ذکر شده بود روشن کرد: مارینتی پیروان پانیتالیسم شد. آینده نگرانه ای که او پایه گذاری کرد از همان ابتدا یک مؤلفه سیاسی قدرتمند داشت. علاوه بر هنری ، باید یک جنبش تجدید ایدئولوژیک نیز باشد و ایتالیا باید رهبری کند. مارینتی و همکارانش نگران ایجاد ایتالیا جدید و سپس در مرحله بعدی دنیای جدید بودند.

مارینتی در 20 فوریه 1909 در فیگارو نوشت: "از ایتالیا" ، بیایید مانیفست خود را پر از هیاهو و آتش زدگی شدید به جهانی کنیم که امروز با آن "آینده گرایی" پیدا کردیم ، زیرا ما این کشور را از رشد سرطانی اساتید می خواهیم ، باستان شناسان رایگان ، راهنمایان گردشگری و ضد دفاعی. "برای اینکه بتوانید چیز جدیدی بسازید ، ابتدا باید خود را از هرچه" منفعلانه "بود ، آزاد کنید ، یعنی در گذشته دستگیر شوید. آینده نگران ، حداقل در لفاظی های خود ، سخیف نبودند. موزه ها می خواستند آنها را زیر آب بگذارند ، کتابخانه ها آتش گرفتند ، آکادمی ها بمباران کردند.

متن همراه با مانیفست اول با یک جمله معروف به پایان می رسد: "ایستادن در صدر جهان ، بیایید دوباره چالش ما را به سمت ستاره ها بکشیم!" چیزی که ستارگان از آن فکر کردند مشخص نیست. یکی در زیر قله بسیار مردد بود. پاسخی که به دست آینده نگرها ارائه شد ، تقریباً جنجالی نبود. آنها در میلان پوسترهایی به طول یک متر و سه متر به هم چسبیده بودند که با حروف قرمز آتشین اعلام کردند شاعر FT Marinetti آینده گرایی را آغاز کرده است. اما هجوم بزرگ مدت زیادی نرسید. Futurism در ابتدا محدود به دایره ادبی کوچک پیرامون مجله Poesia بود. مارینتی "کافئین اروپا" نامیده شد ، "آقای صورتی »و« بارنوم دره لاتوراتور »را مسخره کردند.

شورش و شعر
انتخابات در ماه آوریل در ایتالیا برگزار می شد ، به همین دلیل مارینتی به سرعت مانیفست دیگری را منتشر کرد ، این بار یک آشکارا سیاسی. آموخته است که آینده نگران "فقط غرور ، انرژی و گسترش ملی به برنامه داشتند" و می خواستند یک نهاد نماینده ای که "عاری از مومیایی ها و همه بزدلان صلح" باشد. بعداً جملاتی را به این شرح می نوشت: "کلمه ایتالیا هنوز بالاتر از کلمه آزادی است. همه چیز مجاز است ، مگر اینکه مخالف ایتالیا باشیم. "

برای اینکه ایده ها و هنرهای خود را به مردم منتقل کند ، مارینتی و دوستان شاعر او بار دیگر مجدداً شب های تلاوت را برگزار کردند. آنها اولین موفقیت بزرگ خود را با رویدادی در یک تئاتر میلان به دست آوردند که Corriere della Sera به شرح زیر است:

رویداد آینده سازان در Teatro Lirico با شکوه شاعرانه بی خوابی تب ، سیلی در صورت و پانچ آغاز شد. پس از یک چرخش غیر منتظره ، او با حضور پلیس در صحنه حاضر شد.

اگر گزارشگر کوریر آن را به درستی توصیف کند ، مارینتی سخنان بسیار تحسین آمیز را بیان کرد که در آن او نفرت خود را نسبت به گذشته و "مردگان مشهوری که بر زندگی زنده می کنند" تنفس می کند. عبارت "ما لوکوموتیوهای تخیل خود را با موفقیت بدنبال تعقیب خواهیم کرد!" به خصوص مورد استقبال قرار گرفت. اما بعد از اینکه کسی اولین مانیفست آینده نگر را خواند و شاعران شعرهای آینده نگرانه خود را خواندند ، مخاطبان بسیار خسته شدند. سپس مارینتی ایده ای برای صرفه جویی در عصر داشت. او پا به سطح رمپ قرار گرفت و اعلام کرد: "اولین نتیجه آینده ما باید این باشد:" با اتریش به پایین بروید! "" جمعیت با تشویق ، یک پلیس ایده را شکست ، آیندگان آینده دستگیر شدند.

اما چیز دیگری مهمتر از رسوایی و توجه عمومی بود. دو جوان نقاش در تماشاگران حضور داشتند که به ایده مارینتی مبنی بر تجدید هنر ایتالیایی علاقه داشتند: امبرتو بوکسیونی ، که قبلاً ما به عنوان مبارز علیه فلسطینیسم و ​​لوئیجی روسولو ملاقات کرده بودیم. تاکنون ، آینده نگر بودن یک نویسنده بوده است. بوکسیونی و روسولو فکر کردند که آنها نیز می توانند آینده نگر شوند. در اواخر فوریه 1910 ، به همراه دوستشان کارلو کارا ، آنها مانیفیستی نوشتند که در آن از "همه چیز جوان ، تازه و پر از زندگی" دفاع می کردند ، برای هنری که "از الهام گرفتن از شگفتی های محسوس زندگی معاصر" ، حمایت می کند. سرعتی از آهنی که زمین را در بر می گیرد ، بوش ، وحشت ، بالهای شگفت انگیز ،

هنگامی که مانیفست با کمک Marinetti تکمیل شد (او آن را به یازدهم ماه بازگشت) ، بلافاصله چاپ شد. کارا در خاطرات خود می نویسد: "این فریاد طغیان جسورانه و آشکار ،" که چند روز بعد در چند هزار نسخه توزیع شد ، تأثیر شوک الکتریکی خشن در آسمان خاکستری هنر کشور ما بود. "به طور خاص ، چنین به نظر می رسید. بوکسیونی برای اولین بار مانیفست را 8 مارس در یک تئاتر در تورین خواند. در این میان مخالفان شکل گرفته بودند. آنها یک تبریک ادعا از زندانیان مادربزرگ توزیع کردند ، با آنها لوله و شاخ آوردند ، از حیوانات تقلید شده ، لوبیا ، سیب زمینی و قورباغه انداختند. وقتی بوکسیونی نقاشی را برای بازنشستگان جایگزین کرد ، سکه های مسی روی او بارید. همان طور که گفتم: همیشه در مورد آینده نویسان اتفاق می افتاد. آنها تضاد ایجاد کردند.

نقاشی آینده نگر
نقاشان مضامینی را نامگذاری کردند که مارینتی از قبل می دانست: راه آهن ، هواپیما ، "فعالیت دیوانه کننده شهرهای بزرگ". آنها در "مانیفست فنی" نقاشی آینده نگر ، که در آوریل 1910 توزیع شده است ، آنها نشانه هایی از چگونگی نگاه آینده پژوهی این مباحث ارائه می دهند:

همه چیز حرکت می کند ، همه چیز جریان می یابد ، همه چیز با بیشترین سرعت اتفاق می افتد. یک چهره هرگز در مقابل ما بی تحرک نمی ماند ، اما بی وقفه ظاهر می شود و از بین می رود. از طریق ماندگاری تصویر روی شبکیه ، چیزهایی که در حال حرکت هستند چند برابر می شوند ، شکل خود را تغییر می دهند و مانند ارتعاشات فضا از یکدیگر پیروی می کنند. به عنوان مثال ، یک اسب شلاق به جای چهار پایه بیست پا دارد و حرکات آن مثلثی است. […]
بگذارید دوباره بگوییم که یک پرتره ، برای اینکه یک اثر هنری باشد ، نمی تواند و نباید شبیه به الگوی خود باشد؛ و نقاش مناظر خود را که می خواهد بازتولید کند ، در درون خود حمل می کند. برای نقاشی آن نیازی به ایجاد یک شکل نیست. جو آنها باید تکثیر شود.

آها. حالا این یعنی چه؟ در اینجا حداقل چند نکته اساسی وجود دارد: همه چیز از ایده اصلی یک فرآیند حرکت ماده شروع می شود. نقاشی در نظر گرفته شده است به جای ارائه تولید مثل عکاسی به دنیای خارج ، بازتاب احساسات پویا و انرژی زندگی ، اصل زندگی یک پویایی جهانی است. نه جسم نقاشی می شود ، بلکه همانطور که بوکسیونی در یک سخنرانی می گوید ، "ریتم جسم در حال حرکت".

همه اشکال تقلید ، بازتاب و همتای - هنرمند یا بیننده از یک طرف ، به تصویر کشیده شده از سوی دیگر - منسوخ شده اند و هیچ ارتباطی با واقعیت ندارند. بدن ها اشیاء خودمختار نیستند ، اما مرتباً در حال تغییر اشکال هستند که تحت تأثیر محیط آنها قرار می گیرند. این هنرمند دیگر مشاهده نمی کند ، او خود را در انرژی ماده غوطه ور می کند و به جای انسان سازی ، سعی می کند آن را جذب کند. برای اینکه بتواند زندگی را شکل دهد ، هنرمند باید آن را حس کند ، شرکت کند و طنین انداز شود. از نظر بیننده ، این بدان معناست که او در مقابل تصویری که روی دیوار آویزان است منفعلانه ایستاده نیست ، اما - طبق ایده آل - فرآیند خلاقیت را در عمل مشاهده مجدداً ایجاد می کند و بنابراین به طور فعال در آثار هنری شرکت می کند.


اومبرتو بوکسیونی: سر و صدای خیابان خانه را ویران می کند
بوکسیونی در مانیفست فنی می نویسد: "بدن ما ،" روی مبل هایی که روی آن نشسته ایم ، نفوذ می کنیم ، و مبل ها به ما نفوذ می کنند ، همانطور که ​​تراموا می تواند به خانه ها نفوذ کند ، که به نوبه خود بر روی تراموا و او در سال 1911 تصویری را رنگ آمیزی کرد که به او عنوان "سر و صدای خیابان خانه را می دهد". می توانید یک سایت ساختمانی را ببینید که یک خانه در آن ساخته شده است. این خانه توسط خانه هایی که قبلاً ساخته شده اند احاطه شده و توسط Boccioni قطعه قطعه شده است. همه چیز یک شکل و انفجار رنگ است. نمای پلکان در دست ساخت به شانه زنی که در بالکن ایستاده است ، گسترش یافته است ، به نظر می رسد قسمت هایی از داربست مانند سوزن به سر او گیر کرده است ، یک اسب از بالای لگن او بیرون می آید. جهان ماده به بدن زن نفوذ می کند ،

سفر تنبیهی به فلورانس
بسیاری از منتقدین معاصر این موضوع را درک نکردند. اولین نمایشگاه بزرگ آینده نگر در 30 آوریل 1911 در میلان افتتاح شد. بوکسیونی ، کارا و روسولو حدود 50 اثر را به نمایش گذاشتند. آردنگو سوفیچی ، پیروان امپرسیونیسم و ​​یکی از تأثیر گذاران مجله Florentine La Voce ، سفر خود را از پاریس به فلورانس برای دیدن نمایشگاه قطع کرد. وی سپس انتقادی ویرانگر را نوشت ، که از "آنتیک های احمقانه" و "صحبت های احمقانه و زشت آقایان بی پروا که جهان را کم نور ، بدون احساس شاعرانه ، با چشمان ضخیم ترین فروشنده خوک پوست آمریکا می بینند" ، نوشت.

پس از انتشار مقاله خود ، سوفیجی عصر عصر در مقابل یک کافه در فلورانس نشسته و از یک مزل اپرا که توسط یک گروه نظامی اجرا شده بود ، لذت برد. مردی به سمت میز او رفت و از او پرسید که آیا آقای سوفیجی است. این منتقد به سختی جواب داده است بله وقتی او قبلاً چند سیلی خشن از چهره دریافت کرده بود. سوفیچی با چوب پیاده روی خود به مهاجم حمله کرد ، اما او دو یار را با خود به همراه آورد. ضرب و شتم وحشی فقط با یک نیروی قوی پلیس به پایان رسید. در گارد ، سوفیچی فهمید که مهاجمین چه کسانی هستند: مارینتی ، بوکسیونی و کارا.

روز بعد ، سه آینده نگر در انتظار قطار به میلان در ایستگاه مرکزی فلورانس بودند که سوفیجی ظاهر شد. او تقریباً کلیه سرمقاله های La Voce را با خودش داشت . یک نزاع وحشی دوباره شروع شد و پلیس مجبور شد دوباره مداخله کند. در حالی که یک کمیساری در تلاش بود تا بفهمد چه کسی شروع کرده است ، دلالان شروع به صحبت و تبادل کارت ویزیت کردند. بعداً سوفیکی به جنبش مارینتی پیوست و از آن پس مقالات بسیار خیرخواهانه نوشت. کسی که فکر می کند تاریخ هنر باید همیشه خسته کننده باشد ، هرگز از آینده نگری نشنیده است.

ما موسیقی می سازیم
هنگامی که آهنگساز فرانچسکو پاتلا به آینده نگری پیوست ، زمان آن فرا رسیده است که "مانیفست فنی موسیقی آینده نگر" (اصطلاحات کلیدی پلیفونی و بداهه نوازی باشد). لوئیجی روسولو "موسیقی نویز" را اختراع کرد و سعی کرد صداهای مختلف تولید شده توسط ماشین ها و زندگی مدرن را به صورت هماهنگ و ریتمیک ترتیب دهد. او سر و صداها را به شش گروه ("خانواده های صداها") تقسیم کرد. از آنجا که به نظر می رسد سازهای موسیقی معمولی نامناسب است ، او " تونرهای صدا" ( intonarumori ) مانند گورگلر ، اکتشاف کننده ، ناترهر یا هاولر را ساخت که در کنار هم "هارمونیوم نویز" ( rumorarmonio ) برای تکثیر مکانیکی صداها ایجاد کردند . او پیشگام موسیقی بتونی و الکترونیکی شد.


ارکستر و "intonarumori"
در 21 آوریل 1914 ، او اولین "کنسرت بزرگ آینده نگر" را با 18 تا 23 intonarumori در دال ورم Teatro در میلان اجرا کرد (جزئیات متفاوت است). نوازندگان و معلمان موسیقی سنتی هنرستان سلطنتی نیم ساعت قبل از شروع اجرای کنسرت سوت شروع کردند. آنها سبزیجات زیادی را به عنوان پرتابه آورده بودند. روسولو از آن تحت تأثیر قرار نگرفت. اما در حالی که او در حال اجرای قطعه سوم و آخر بود ، "نشست اتومبیل و هواپیما" ، مارینتی ، بوکسیونی و برخی آینده داران دیگر در صحنه حمله کردند و تا زمانی که پلیس آمد ، دردسر سازان را کتک زد. متأسفانه هارمونیوم صوتی در جنگ جهانی دوم نابود شد.


مارینتی ، پیاتی و روسولو در لندن کولیز
با تشکر از مشکل سازان ، کنسرت Russolo به یک اتفاق هنری و آینده نگر تبدیل شد. "تئاتر آینده نگر" ، در متن از سال 1915 می گوید: "هر شب ژیمناستیک خواهد بود ، که ذهن مردم ما را برای سرمایه گذاری های سریع و خطرناک آموزش می دهد." در صورت لزوم ، این ژیمناستیک فقط با یک جزء فیزیکی گسترش یافت. آینده سازان ، البته در مقابل تئاتر بورژوازی با یک مرحله از زیرچشمی نگاه کردن و جعبه ای ناچیز و "دیوار چهارم" نامرئی ، مخاطب را از مجریها جدا می کردند. آنها Vaudeville را به همین دلیل دوست داشتند ، زیرا علاوه بر آواز خواندن اعداد ، نمایش های هنری و طراحی های کوتاه ، فیلم ها نیز ارائه می شدند ، زیرا تعامل شدیدی بین هنرمندان و عموم مردم وجود داشت ، زیرا "وجود مقدس ، مقدس ، جدی و متعالی در هنر" وجود داشت. نابود شده است. "آینده نگر" ،

شما باید تعجب و لزوم عمل در بین تماشاگران پارکت ، صندوق و گالری را به همراه داشته باشید. در اینجا فقط چند پیشنهاد وجود دارد: چسب روی چند صندلی صندلی آغشته شده است تا مخاطب - آقا یا خانم - بچسبد و به این ترتیب شادی عمومی را برانگیزد (روتختی یا لباس آسیب دیده مطمئناً در هنگام خروج تعویض خواهد شد). - یک صندلی یکسان به ده نفر فروخته می شود که نتیجه آن شوخی ، دعوا و بحث و جدال است. - به زنها و زنهایی که کمی دیوانه ، تحریک پذیر و غیرقانونی شناخته می شوند ، صندلی های رایگان داده می شود تا با حرکات ناپسند ، زنانه زدن ، یا بدبختی های دیگر آشفتگی کنند. - صندلی های صندلی با خارش و پودر عطسه و غیره پاشیده می شوند.

اگر «تنوع» مارینتی را با «مونتاژ جاذبه ها» از سرگئی آیزنشتاین ، متنی از سال 1923 مقایسه کنید ، شباهت های بسیاری را مشاهده خواهید کرد. "یک والی در زیر کرسی های مخاطبان به عنوان وتر نهایی" آخرین جمله در آیزنشتاین است.

احمقانه است (با حروف بزرگ) ، در "تئاتر مصنوعی آینده نگر" (1915) می گوید ، می خواهیم همه چیز را به طور منطقی روی صحنه توضیح دهیم زیرا زندگی غیر منطقی ، سریع و نامفهوم است ، "زیرا واقعیت در اطراف ما و ما ارتعاش می کند. بخش هایی از وقایع به یکدیگر پرتاب می شوند ، که به یکدیگر متصل می شوند ، که به هم فشار می یابند و گیج می شوند ، درهم می شوند و در حالت آشفتگی قرار می گیرند. "این باید تئاتر باشد. این باید "قطعات واقعیت" را ارائه دهد که پوشیده از یکدیگر هستند و هیچ دنباله ای علّی یا زمانی ندارند ، زمینه ای که بیننده باید بطور شهودی درک کند.

در "تو می آیی" مارینتی ، سه نفر یک میز را تنظیم کردند زیرا "آنها می آیند". اگر یک ساعت یا بیشتر طول بکشد ، می توانست از اندی وارهول باشد. اما آینده نگران تعجب ، اثر شوک و کوتاه بودن را دوست داشتند. پرده در "انفجار" Francesco Cangiullo بالا می رود. می توانید خیابانی متروک را ببینید. هیچ دقیقه ای اتفاق نمی افتد. همه چیز هنوز مرده است. سپس یک تیر شلیک می شود. پرده پایین می آید. چنین اجراهایی برای همه نبود. ما از قبل می دانیم چه اتفاقی افتاد گفته می شود که مارینتی پس از نبرد با سوفیچی در فلورانس ، یک چوب پیاده روی مخصوصاً پایدار به دست آورد.

هنر به مدت 20 سنت: اشکال حرکتی برجسته ای
آینده نگرها به همان اندازه که گفته می شود آنها غیرقانونی جدید و اصلی نبودند (این کیست؟) در 5 فوریه سال 1912 این نمایشگاه در پاریس افتتاح شد که پس از آن به لندن سفر کرد و - به همت هروات والدن - برلین. با این کار ، آینده سازان با جهان روبرو شدند و با آوانگارد سایر کشورها روبرو شدند. این برخوردها این دیدگاه را وادار کرد که عامل تعیین کننده ، اجرای رسمی نکات موضوعی است که در مانیفست های اول ذکر شده است ، یعنی چگونگی بازنمایی حرکات ، نفوذ سطوح و حذف مقوله ها فضا و زمان. به عنوان مثال ، آنها از کوبیسم یاد گرفتند که چگونه فضا و ماده را به اشکال هندسی حل کنند ، و کوبی ها چیزهای زیادی را از آینده نگرها آموختند. به زودی بحث و جدل بین این دو گروه مطرح شد چه کسی اول فکر کرده ، چه چیزی فرموله و فرموده است از هر دو طرف ، این امر منجر به تغییر در تاریخ آثار فردی شد که هنوز هم برای تاریخ هنر تا به امروز مشکلاتی را مطرح می کند. لازم نیست همه چیز را که در کتاب ها و نقاشی ها است باور کنید.

Futurists با بسیاری از نوشته ها و اقدامات خود مهمات مورد نیاز خود را برای حمله به آنها به عنوان دزدان دریایی ، شارلاتان و بوفون در اختیار مخالفان خود قرار دادند. جدال در مورد هنر مدرن ، این است که چیزی بیش از حباب که هر کودک و هر بیمار روانی می تواند ایجاد کند ، به هر حال نمی تواند ریشه کن شود. کسانی که به چنین پیش داوری هایی وابسته بودند ، می توانند ملاحظات نظری بسیاری از بوکسیونی را بخوانند و به بسیاری از تصاویر و مجسمه هایی نگاه کنند که در آن او به تدریج مشکلات پیش آمده را هنگام تلاش برای نشان دادن حرکت مداوم و بدون وقفه حل می کند - نه یکی لحظه ای یخ زده از این حرکت ، اما تجربه حسی پویا. چندین سال طول کشید و کارهای مقدماتی گسترده ای انجام داد


اومبرتو بوکسیونی: اشکال باستانی حرکت در فضا
بوکسیونی از تمایز هنری برگسون بین حرکت نسبی (آنچه از بیرون تجربه می کنیم) و حرکت مطلق (آنچه را که از درون به روشی بصری تجربه می کنیم) بسیار تحت تأثیر قرار گرفت ، بازتاب او که "مدت" از حافظه عقب مانده است. و انرژی زندگی رو به جلو وجود دارد. او می خواست همانطور که آینده نگران گفتند ، همه اینها را در یک اثر هنری واحد ترکیب یا "ترکیب" کند. وی با مجسمه سازی "معماری" خود ، تلاش کرد همزمان گذشته نزدیک و آینده نزدیک یک جنبش و همچنین نفوذ متقابل شی و محیطی را که در فرایند بوجود می آید به تصویر بکشد.

این مجسمه بخش اعظم آنچه را که در "عصر پس از انسان" برای ما پیش بینی شده است پیش بینی می کند (اگر نباید از قبل در وسط آن قرار بگیریم). پاهای پایینی شکل مانند شعله های آتش از لوله اگزوز یک اتومبیل مسابقه است. هیچ سلاح وجود ندارد ، اما شانه ها یادآور بال است. قفسه سینه مطابق فشار هوا است که انتظار می رود با سرعت زیاد باشد. سر تا حدودی جمجمه و تا حدودی کلاه ایمنی است ، با قطعات ماشین و دسته شمشیر به عنوان صورت (به جنبه های کمتری از آینده نگر خواهیم رسید).

"اشکال باستانی حرکت در فضا" بوکسیونی و برخی دیگر از آثار بالا ، کارا ، سیرونی و غیره را می توان در نمایشگاه "18 شاهکار آینده نگر" در مجموعه پگی گوگنهایم ونیز مشاهده کرد. اگر می خواهید به آنجا بروید ، باید در حال آماده سازی مانیفست "علیه ونیز پاسدار" ("بیایید گوندولا ها را بسوزانیم ، این صندلی های تکان دهنده برای احمقها ..."). و اگر در خانه بمانید ، می توانید برای جستجوی کاتالوگ فوق العاده ای که توسط Bompiani در سال 1986 برای نمایشگاه "Futurismo & Futurismi" (گهگاه هنوز هم بسیار ارزان برای خرید) از فروشگاه های آنتی کواری جستجو کنید. مسیر کوتاه به آینده نگرانی از طریق تغییر جزئی است: "آرکیپیپ های" بوکسیونی روی سکه 20 سنت ایتالیایی مهر شده است.

رهایی کلمه

علاوه بر آنچه دوستان وی در زمینه های دیگر هنری تولید کرده اند ، اشعار مارینتی از سالهای اولیه Futurism کاملاً مورب است (چیزهای زیادی بر ویکتور هوگو ، برخی از والت ویتمن الگوسازی شده است). اما او نیز با این کار بزرگ شد. در 11 مه 1913 ، مانیفست خود را "تخریب نحو - تصور بی سیم - کلمات آزاد شده" منتشر کرد.

نحو ، به گفته مارینتی ، میراث یونانیان باستان و نوعی "راهنمای گردشگری" است که تمام انرژیهای زندگی را به یک نظم سفت و سخت سوق می دهد. این باید منفجر شود. وقتی این جمله به قسمت های جداگانه آن تقسیم می شود ، کلمه می تواند آزاد شود. علائم نگارشی به طور کامل اجتناب می شود ، یا آنها را با علائم موسیقی و ریاضی جایگزین می کنند. اولویت با استفاده از اسم آزاد شده ، فعل موجود در نامتناهی ، آنوماتوپیا است. صفت ها و قیدها برای ایستادن در خدمت هستند و بنابراین در راه پویایی ایستاده اند.

دیگر نباید با قیاسهای دست و پا گیر کار کرد (جمعیت مانند گشت و گذار بود) ، بلکه بگذارید دو اسم با هم برخورد کنند (گشت و گذار در جمع) زیرا این سریعتر و مؤثر است. با هدف انتقال ادام زندگی می توان کلمات دیگری به این دو اسم اضافه کرد. توالی منطقی افکار به دنباله ای از احساسات یا تصاویر تبدیل می شود. به جای یکی از اشعار اساساً غیرقابل ترجمه Marinetti ، یک نقل قول نسبتاً آینده نگر از "Die Menschheit" آگوست استرام در اینجا نقل می شود:

کلید مردد
در تاریکی
شما ساخت
عصا
عصا عصا
پلهای
توهم توهم
توهم عمق
توهم ارتفاع
توهم ترور
توهم امید
مجازات توهم
دستمزد توهم
از خود خون خون توپ را روی گوه تی اتاق


کلمات در آزادی توسط پیتر دمتز اطلاعات زیادی در مورد تأثیر آینده نگر بودن در ادبیات آلمان ارائه می دهد. فقط در اینجا به رمان های آلفرد دابلین برلین الکساندر پلاتز ، سه پرش از وانگ لون ، والنشتاین و برگ مایر و گیگنتن در اینجا ذکر شده است (دومی یک رمان دایناسورها و نوک خودی برای هر کسی که پارک ژوراسیک را خسته کننده و کسل کننده می داند).

هرکسی که علاقه جدی به گونتر گراس داشته باشد ، باید یکی از این کتاب ها را بخواند. گراس آنها را با دقت مطالعه کرد و از تکنیک روایتگری آینده نگرانه دوبلین چیزهای زیادی آموخت که بر همزمانی فرآیندهای مختلف تأکید دارد. بسیاری از slating، چمن از ته قنداق تفنگ شده است اقدام، همچنین از این واقعیت است که بسیاری از منتقدان متوجه نیست، که سنت ادبی او رشته کوههای و به همین دلیل توضیح داده شده است. ناامیدی وی از این موضوع قابل درک است.

پیروزی اراده
رمان مارینتی Mafarka le futuriste ، که قبل از اولین مانیفست آینده نگر ساخته شده است ، بسیار ابتکاری نیست . او به هر حال هیجان بود. نخستین بار در سال 1910 با اصل فرانسوی و سپس به ترجمه ایتالیایی نیز چاپ شد ، فصل اول با عنوان "تجاوز به عناصر نارنج" ، مارینتی را به جرم نقض اخلاق به کیفرخواست رساند. این مذاکرات در 8 و 9 اکتبر 1910 در میلان صورت گرفت.

مارینتی برای تبلیغ برای خودش و "احساس آینده نگرانه برای جهان" از روش (پایان دادن به تبرئه) استفاده کرد. این رمان با توجه به نویسنده خود "در عین حال یک ترانه ، حماسه ، رمان ماجراجویی و درام" ، ترکیبی وحشی از تحریک و صداقت آگاهانه ، کیتچ بیابانی و ارگیستیک ماکرو ، جلوه های درخشان و سخنرانی آینده نگر است. به طور خلاصه گفته شده ، ماجرای ماجراجویانه شاهزاده بیابانی مافارکا ، که علیه عموی خود شورش کرده بود ، برای گرفتن قدرت باید با نبردهای وحشیانه مبارزه کند ، در برابر همه وسوسه های زنان زیبا مقاومت کند و مانند فرانکنشتاین پسری را بدون مشارکت جنس ماده ، تولید کرد.

با وجود مری شلی ، این موجود از اجزای بدن تشکیل شده است. مارینتی از سیم ، بوم ، ماهیچه ها و انرژی ساخته شده است. Mafarka Futurist یک "سنتور" مدرن را ایجاد می کند ، موجودی که نیمه انسان و نیمه هواپیما. به نظر می رسد این به معنای جدی است و نه یک هجوم. با این رمان ، مارینتی نشان می دهد که نکته 9 از اولین مانیفست ، تسبیح جنگ و "تحقیر زنان" سرگرم کننده و تحریک آمیز نیست. احساسات و عشق عاشقانه به زن محول می شود و باید بر آنها غلبه کرد زیرا آنها قهرمانانه مرد را تضعیف می کنند. هر کجا زنان میل مرد را تحریک کنند ، کشته می شوند و خطر آنقدر زیاد است که نمی تواند به اندازه کافی سادیستی باشد. Mafarka با تجاوز جمعی شروع می شود ، دو رقصنده مجبورند به خطبه گوش دهند و سپس با شکارچیان و غیره به استخر پرتاب می شوند.

بنابراین خواندن همیشه خوشایند نیست (جای تعجب نیست که با کتابی که سعی در محدود کردن آنچه را که می توان در ادبیات نشان داد) بکشد). هنوز هم ارزشش را دارد ممکن است رمان هایی از دهه قبل از جنگ جهانی اول وجود داشته باشد که ادبیات بیشتری دارند. اما اگر بخواهید تصوری از چگونگی انقراض گسترده جنگ جهانی و سپس فاشیسم بدست آورید ، به سختی نمی توانید چیزهای دیگری را بخوانید.

در Mafarka آن را به ضد اومانیسم می آید، ایجاد یک "انسان جدید" به عنوان ادغام آن با دستگاه، در میدان جنگ به عنوان یک محل سکسی اراده بی قید و شرط به قدرت، تغییر ارزش پول از همه ارزش ها، ساختار یک جامعه به عنوان نظامی، جنگ "بهداشت دنیا" ، همانطور که در اولین مانیفست آینده نگر می گوید ، تحقیر مرگ و عاشق مرگ است. این اغلب دافع کننده است و همیشه مستقیماً نفسگیر است.

این می تواند یک کشش خط توسعه جالب از Mafarka در ایتالیایی Monumentalepen دوره صامت (Pastrones سابیریا )، فیلم های آلمانی از فریتز لانگ ( کلانشهر است سابیریا تحت تاثیر قرار؛ دکتر Mabuse به بازیکن و عهد دکتر Mabuse به پایان و یا شروع به دید ناخوشایند گریم های تحریف شده از فرهنگ ماشین آینده نگر) و فیلم های صندل دهه 50 و 60 تا Terminator ، Blade Runner و Robocopجایی که موجودات هیبریدی از آزمایشگاه مهندسی ژنتیک یا کارخانه مستقر می شوند. این بدان معنا نیست که ایدئولوژی مارینتی در آنجا پذیرفته شده است. اما سؤال از روایتی که فیلمهای خاصی در آنها ساخته می شود همیشه توصیه می شود.

کسانی که مکاراکا و یک یا مانیفست دیگر را می شناسند ، رویکردهای جدیدی نیز در مورد رمان های پسامدرن توماس پینچون پیدا می کنند که به امپریالیسم ، دو جنگ جهانی و فاشیسم در راه فیلمبرداری و آینده گرایی نزدیک می شود. ما داستان دلخراش بایرون لامپ (لامپ جاودانه) را در رنگین کمان جاذبه پینچون مدیون هستیم به جمله ای که بوکسیونی در "مانیفست فنی نقاشی آینده نگر" نوشت:

درد یک شخص برای ما همان اندازه که یک لامپ الکتریکی رنج می برد ، پیچیده است ، پیچیده می شود و دردناک ترین گریه های درد را برای ما جالب می کند […].

بوکسیونی در مورد برنامه کمیسیون اتحادیه اروپا برای ممنوعیت لامپ چیست؟ و مباحث مربوط به گرمای (انسانی؟) میزان نور این لامپ که طرح را برانگیخته است؟

مرد و سوپرمن
الگوی آشکار برای مافارکا این بود که زرتشت از فردریش نیچه صحبت کرد . تفاوت ها جالب تر از شباهت ها هستند. "و اگر انسان هنوز پرواز را یاد می گرفت ، وای! نیچه می گوید: از کجا باید - آیا شهوت درنده او پرواز خواهد کرد! " می توانید در Marinetti اطلاعات کسب کنید.

مقایسه این دو کتاب به سرعت روشن می کند که ادعا می کند که نیچه ، با "فوق بشری" خود ، پیشگام نازی ها بود ، یک مدار کوتاه است. سوپرمن فاشیست را می توان در مارینتی یافت. در واقع شگفت انگیز است که چه مدت ما رمان را نادیده گرفتیم. و بعد دوباره نادیده گرفتن و ممنوعیت هنوز در این کشور ابزاری مؤثر برای مقابله با گذشته فاشیستی تلقی می شود (رسیدگی ما به فیلم "3 رایش" نمونه بارز این است). از همه مهمتر این که مافارکا است از سال 2004 سرانجام در ترجمه آلمانی - با یک پرونده در مورد روند کار و نتیجه گیری روشنگری از هانسژورگ اشمیت-برگمان ، که از آن نیز مقدمه ای بسیار ارزشمند برای آینده سازی وجود دارد.

امروز جای تعجب است که چرا فاشیسم برای روشنفکران جوان اینقدر جذاب بود. آینده گرایی به این سؤال پاسخ می دهد زیرا فاشیسم را با آوانگارد بین المللی و یک انقلاب هیجان انگیز در اشکال زیبایی شناختی ترکیب می کند. این مخلوط جذابیت بسیار خوبی داشت. همچنین در مورد متفکران آلمانی. در 29 مارس 1934 ، مارینتی در ضیافتی برای اتحادیه نویسندگان ملی در برلین مهمان افتخار بود. گوتفرید بن سخنرانی کرد:

فرم -: هر آنچه را که در اطراف خود در آلمان جدید می بینید به اسم او جنگیده شد. شکل و پرورش: دو نماد امپراتوری های جدید؛ پرورش و سبک در ایالت و هنر: اساس جهان بینی ضروری است که من شاهد آمدن آن هستم. کل آینده ما این است: دولت و هنر - شما تولد سنتور را در مانیفست خود اعلام کردید: این همان است.
20 فوریه 1909 که مانیفست شما ظاهر شد و 29 مارس 1934 که ما در اینجا ایستاده ایم -: ربع قرن! […] یک ربع قرن تحسین برای شما از سخنان من صحبت می کند ، و با آن نتیجه می گیرم: در میان ما خوش آمدید ، عالی مارینتی!

در پایان پیشگفتار خود در مورد Mafarka ، Marinetti توضیح می دهد که: "ساعت نزدیک می شود که مردانی که دارای معابد بلند و چانه های محکم هستند به طرز معجزه آسایی غول های معصوم را با یک تلاش واحد خارج از چشم خود ایجاد کنند ... من به شما اعلام می کنم ذهن انسان تخمدان بی تجربه ای است ... و ما برای اولین بار آن را بارور خواهیم کرد! "ظاهراً این امر فقط با ایثار انجام می شود (قهرمان عنوان در نتیجه روند تولید می میرد). و سنتور مدرن ، تغذیه شده توسط "آتش ، نفرت ، سرعت" ، بدیهی است که فقط به عنوان یک ماشین جنگ قابل تصور است.

جنگ آینده نگر
در حالی که مارینتی از یک قهرمان پرخاشگرانه و خشونت آمیز سخن می گفت ، ایتالیا مدعی لیبی تحت اشغال ترکیه شد. جنگ خونین فتح در سپتامبر 1911 آغاز شد. مارینتی به عنوان گزارشگر در آنجا حضور داشت. از طرابلس ، او دومین مانیفست سیاسی را منتشر کرد که در آن به مخالفت با "خرچنگ کثیف پستانداران" پرداخت و خود را تحسین کرد "بالاخره این ساعت عالی آینده در ایتالیا را تجربه کرد".

قهرمان مارینتی ، کاپیتان کارلو ماریا پیازا ، هنوز به مانند خود مرد جدیدی در مافارکا به هواپیما تبدیل نشده بود ، اما با این وجود یک هواپیمای دریانورد و مبتکر بود. پیازا اولین کسی بود که خطوط دشمن را از هوا عکس گرفت و برای اولین بار بمبی را از یک هواپیما پرتاب کرد - در 19 نوامبر 1911 ، انگار که قبلاً با مارینتی مشورت کرده بود. مارینتی با الهام از جنگ لیبی تا شاید رادیکال ترین اثر خود ، La Bataille de Tripoli (انتشارات belleville ، که با آن Mafarka Futurist ظاهر شده است ، در حال آماده سازی یک نسخه آلمانی است).

آینده شیوع جنگ جهانی اول با خوشحالی از سوی آینده نگران مورد استقبال قرار گرفت. ایتالیا در ابتدا بی طرف ماند. آینده سازان برای شروع جنگ تظاهرات کردند ("از آنجا که این موضوع همچنین مربوط به فرهنگ و تمدن است"). آنها پس از یکی از تظاهراتشان دستگیر شدند. آنها در زندان "سنتز آینده نگر جنگ" کار می کردند. در بازگشت به آزادی ، آنها خود را با لباس "ضد خنثی" سبز ، سفید و قرمز نشان دادند. در رویدادی در رم ، آنها به همراه بنیتو موسولینی دستگیر شدند. پاسخ او مانیفیستی با عنوان "غرور ایتالیایی" بود که آگاهی مبهم ملی او را بیان می کند. دنیا نباید از آلمانی ، ایتالیایی بهبود یابد.

سرانجام ایتالیا در 24 ماه مه 1915 وارد جنگ شد. آینده سازان داوطلب شدند و به یک گردان دوچرخه سواری (دیوانگی سرعت) پیوستند. در ماه اکتبر آنها در نبردهای اول شرکت داشتند.


بوکسیونی در جبهه
در طول جنگ جهانی اول ، ابتدا به جنگ وحشیانه سنگر و یک جنگ موقعیتی گیج کننده و بی پایان فکر می شد. جنگ با آخرین فناوری و فناوری سلاح که برای ارتباطات و حمل و نقل در دسترس بود مشخص شد. سرعتی که با شکوه آینده سازان رقم خورد ، به شکلی که هرگز تصور نمی کردند پیروز شد.

رویای نابود کردن گذشته و ورود به شکل جدیدی از هستی ، که ناشی از نوآوری همیشگی است ، به کابوسی تبدیل شده است. در اینجا فقط چند چهره آورده شده است: در تاریخ 6 اوت 1914 ، آلمانی ها با 11 میلیون قطار حمل و نقل ، 3 میلیون و 120 هزار سرباز را در سراسر راین وارد کردند. طرح شلیفن به طرز عجیبی ناکام ماند زیرا ارتش آلمان خیلی سریعتر از آنچه انتظار می رفت با کمک راه‌آهن آلمانی حرکت کرد و به زودی از وسایلی که نتوانستند به اندازه کافی سریع دنبال شوند ، خاتمه یافت. ارتش فرانسه اولین شکست های خود را با نرخ بی سابقه ای متحمل شد ، اما همچنین توانست رکورد های سرعت "مثبت" را گزارش دهد: در آگوست سال 1914 ، 4278 قطار حدود 2 میلیون سرباز را به جبهه آوردند و فقط 19 قطار به تأخیر افتادند.

هنگامی که ارتش ها را غوطه ور کردند ، سربازان جنگ را به عنوان یک مبارزه سخت و با انجام کارهای کم تجربه تجربه کردند. اما مبارزه واقعی بسیار سریع انجام شد. این در شرایطی بود که اسلحه های جدید و قطعات توپخانه دارای مجلات بزرگتر بودند و می توان سریعتر از همیشه بارگیری و شلیک کرد. تخمین زده می شود که 80 درصد از کل زخم ها ناشی از آتش مسلسل بوده است. این سلاح مدرن سریعتر از هر کشته دیگر کشته شد. در حدود 60،000 سرباز بریتانیایی در روز اول نبرد سامم زخمی شدند که 21000 نفر از آنها به طرز فجیعی کشته شدند. گفته می شود بیشتر افراد در اولین ساعت ، حتی در چند دقیقه اول درگذشت.

"مانیفست فنی ادبیات آینده نگر" توسط مارینتی به شرح زیر است:

با کمک شهود ، دشمنی به ظاهر غیرقابل انکاری را که گوشت انسان را از فلز موتورها جدا می کند ، شکست خواهیم داد. پس از قلمرو موجودات زنده ، قلمرو ماشین ها آغاز می شود. از طریق دانش و دوستی از ماده ، که دانشمندان طبیعی آنها فقط می توانند از واکنشهای فیزیکی و شیمیایی آگاهی داشته باشند ، ما ایجاد افراد مکانیکی را با قطعات یدکی آماده می کنیم. ما او را از فکر مرگ و به تبع آن از مرگ ، این بالاترین تعریف از هوش منطقی ، رها خواهیم کرد.

همین مسئله ، حداقل قسمت اول ، از طریق جنگ به یک واقعیت وحشتناک تبدیل شد. سلاح های پیشرفته از نظر فناوری در مقیاس بی سابقه ای بر بدن انسان ویران شدند. این منجر به افزایش نوآوری در تولید پروتزهای جراحی و ثبت رکورد فروش برای تولید کنندگان این پروتزها شد. اگر می خواهید فیلمی ضد آینده نگر ببینید ، J'accuse اثر هابل گانس را امتحان کنید ، فیلمی درباره افراد معلول جنگ جهانی اول.

آینده گرایی و فاشیسم
مرگ همیشه به دلیل سرعت دنیای فناوری نبود. بوکسیونی در اوت سال 1916 در حالی که تمرین توپخانه توپخانه خود را از اسب خود سقوط کرد و در اثر زخمی هایش تسلیم شد. معمار آینده نگر آنتونیو سانتالیا ، بینایی از شهر تحت سلطه آسمان خراش ها ، در نزدیکی تریشت در نبرد سقوط کرد. مارینتی ، روسولو و کارا به شدت زخمی شدند.

پس از جنگ ، کسانی که زنده مانده بودند و همچنان به آینده پژوهی خود ادامه می دادند (این امر در مورد اصحاب مهم مارینتی مانند Severini ، Balla و Russolo) صدق نمی کرد به اتحادهای فاشیستی پیوستند. در انتخابات سال 1919 ، آنها با فاشیست ها لیست مشترکی ایجاد کردند و هنگامی که ویراستار دفتر سوسیالیست آوانتی در میلان را در ماه آوریل ویران کردند ، شرکت کردند. با این وجود ، تنش ها به زودی به وجود آمدند که مارینتی ، گرچه مخالف جمهوری ، پارلمانتاریسم و ​​نظم لیبرال اجتماعی بود ، اما از کشوری حمایت می کرد که توسط هنرمندان بدون پلیس و زندان اداره می شود. موسولینی کاملاً متفاوت بود. با این وجود ، این دو دوست و متحد باقی ماندند.

بیشتر فوتوریست های باقیمانده به تدریج به هنر سنتی بازگشتند ، که زمانی مورد حمله قرار گرفته اند "منفعلانه" ، ازدواج کردند و پدران خانواده شدند. اگر همانطور که در اولین مانیفست خواسته شده است ، آنها همچنان زن را تحقیر می کردند ، این کار را مخفیانه انجام می دادند. هیچ یک از کنوانسیون هایی که اعمال جنسی را دور می زنند ، اعم از اراده و یا در آشیانه هواپیما شناخته نشده است.

هنگامی که موسولینی در سال 1922 با راهپیمایی در روم ، انتصاب خود را به عنوان نخست وزیری مجبور کرد ، مارینتی دوباره به جکپات برخورد کرد. آینده گرایی ، او اجازه می دهد که شناخته شود ، پیشگام روحانی فاشیسم بود ، و از طریق آن حداقل "یک برنامه حداقل آینده" اکنون تضمین شده بود. در سال 1924 ، برای اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه از نظر عقیدتی جزئی از فاشیسم باشد ، گلچینی را به "دوست عزیز و بزرگ من بنیتو موسولینی" منتشر کرد: Futurismo e Fascismo .

فاشیست ها احتمالاً نه تنها به مارینتی و آنارشیسم روزافزون او علاقه مند بودند ، بلکه او را تحمل کردند و حتی به او افتخاراتی دادند. وی به عنوان سفیر فرهنگی برای وطن فاشیستی خود مجاز به حضور در خارج از کشور شد و در سال 1929 به عضویت آکادمی ایتالیا منصوب شد. اگرچه این به تازگی تأسیس شده است ، اما در حقیقت همان آکادمی بود که وی خواستار بمباران در دوران اشتورم و درنگ شد.

در سال 1934 ، او و بقیه سرمایه گذاران تازه اضافه یا تازه به نمایش گذاشته شده در نمایشگاه دوسالانه ونیز ، در شهری که در ابتدا در سال 1909 از یادشان رفته بود ، وجود داشت که "کانال های کوچک ، بد بو" ، "کاخ های جذام" و "وجود دارد. مردم ونیزی که از اندازه قدیمی خود دور شده اند ، با شرارت ناجور و دلهره ای روبرو شده اند و با عادت کردن به مغازه های کوچک و بی پروا عادت کرده اند. " کریستا بامگارت به طور مختصر می گوید: "با این کار ،" آینده نگری به آکادمی ها ، کتابخانه ها و موزه هایی که تخریب او را روی پرچم خود نوشته بود ، جابجا شده بود. "

مارینتی ، همانطور که ممکن است امروز بگوید ، راهپیمایی را از طریق مؤسسات آغاز کرده بود و اکنون آن را با موفقیت به اتمام رسانده است (وی در 2 دسامبر 1944 ، در بلژیو درگذشت ، پس از داوطلبانه نبرد با اتحاد جماهیر شوروی). نوعی غم انگیز است. او خودش پیش بینی کرده بود که چه خواهد شد. وقتی زمان فرا رسید ، او صد سال پیش در فیگارو نوشت: "ممکن است مردان جوان ، جوان و تواناتر با آرامش ما را مانند نسخه های بی فایده به سطل آشغال بیاندازند. ما آن را آرزو می کنیم! "

برخی از نسخه های خطی ، مافارکا و برخی از مانیفست ها را باید برای سالگرد بیرون برده و بسته به روحیه شما ، آینده نگرانه سریع یا با آرامش بخوانید. لازم نیست همه آنچه را که مارینتی و آینده داران نوشتند ، بکشید ، بکشید ، بکشید و بکشید ، دوست دارید اما برخورد با آنها و کارشان تضمین شده که آموزنده است. و البته سرگرم کننده هم هست. بی حوصلگی کاملاً غیراخلاقی است

  • مهرشاد احسانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی